سربازی پربار

تو کل فامیل و دوست و آشنا و حتی اونایی که یه بار هم با هم سلام و علیک کردیم فقط من بودم که رفتم خدمت!! یه پسر عممون مونده بود بره که اونم معاف شد. یه ماه مونده. چند روز پیش داشتم فکر میکردم دیدم تو دوره سربازی چقدر اتفاق برام افتاده. ازدواج کردم ، بعد از چند وقت دوباره ماشین خریدم ، خونه خریدیم ، یه شغل جدیدو تجربه کردم و بیشتر از ۲۰ کیلو چاق شدم!!!! اونقدرا هم که فکر میکردم بد نبود. یعنی یه جورایی خودتی که بد یا خوب بودنشو تعیین میکنی. ولی خیلی خوشحالم که داره تموم میشه. خیلی زیاد! 

 

کف نوشت۱: از ۱۴ تا امضایی که باید واسه تسویه جمع کنی، ۶تاشو باید از عقیدتی بگیری!!! 

 

کف نوشت۲: تو این چند وقتی که نبودم انگار بلاگ نویسی منسوخ شده! همه رفتن. 

 

کف نوشت۳: دیشب زیر بارون جلوی پارک هاپوآ از همیشه خوشکل تر شده بود. دلم داشت ضف میرفت براش.